علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

بهشت من تویی

روزهای سخت مادرانه.....

1392/3/15 8:45
نویسنده : مامان کوچولو
886 بازدید
اشتراک گذاری
وقتی هفته پیش راهی تهران شدیم نمیدونستم سوغات این سفر پر از دیدار و تفریح این باشه،جمعه خونه دایی من علی اکبرم کلی باقالی پلو خورد و چقدرم دوست داشت غافل از ازینکه پسرک من مثل عموش دچار حساسیت فاویسم هست و ما بی اطلاعیم. از شنبه شب غذا نمیخوردی روز یکشنبه هم کمی خوردی و تب داشتی و روز دوشنبه اصلا غذا نخوردی و تبت اصلا پایین نمیومد و ادرارت هم قرمز شده بود ،نزدیکهای غروب بود که رنگت زرد شد .......خواست خدا بود که مامان جون اومد خونمونو گفت این بچه خیلی زرد شده ببرینش دکتر چیزی نباشه یه وقت و ما سریعا اومدیم به تنها بیمارستان کودکان قم . دکتر سریعا تشخیص فاویسم داد و دستور بستری ،ازت خون گرفتن انژیوکت بهت زدن و سرم که کلیه هات شستشوو داده شه بعد ازون خون بهت تزریق کردن دیروز ازمایش ادرارت خوب بود و دیگه خون قاطیش نبود ولی هنوز هموگلوبین خونت رضایت بخش نبود دوباره از عصر بهت خون تزریق کردن و نیم ساعت پیش دوباره ازت خون گرفتن .......امیدوارم امیدوارم مشکل حل شده باشه و مرخص شی باورم نمیشه این منم ،که تونستم شاهد درد کشیدنو بیتابی های پسرکم باشم.....این منم که تازه تازه فهمیدم سلامتی پسرم نعمت خیلی بزرگیه ...... وقتی همجوار بچه های سرطانی باشی که هرکدوم زیر شیمی درمانی هستن میفهمی که فاویسم مثل ابریزش بینی در مقابل یه بیماری لاعلاج میمونه!اما چکار کنم ؟؟؟؟من مادرم نمیتونم شاهد درد کشیدن بچه ام باشم وقتی با دیدن پرستار جیغ میکشه دلم میسوزه خدایا کمکمون کن من همه امیدم به این چند ساعته که بیانو بگن امروز مرخصین .....تا پسرم رو ببرم پیش پدرش که انقدر صداش میکنه دعامون کنید دوستای گلم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

زهرا میم
17 خرداد 92 13:47
ای وای خیلی ناراحت شدم امیدوارم حالش زود خوب شه نگران نباش خوب میشه بچه است دیگه مریض میشه
مریمی مامان هانا
17 خرداد 92 15:46
وای ملیحه خیلی ناراحت شدم ایشلا زودتر خوب بشه. ببینم مگه بعد از تولد برای آزمایش غربالگری نرفتین؟؟؟ همون که واسه تیرویید و فاویسم و فنیل کتونوری بود؟؟؟؟؟؟؟
سهیلا
19 خرداد 92 1:07
الهی بمیرم ان شالله که تا الان خوب شده باشهه
زهره
19 خرداد 92 16:06
قربون پسرم برم من ... همیشه سلامت باشی زن دایی ... بی تاب دیدنتم ...
یاسمن مامان رادین
21 خرداد 92 8:59
وااااااااااااااااای ملیحه خیلی ناراحت شدم. الهی بمیرم چقدر علی اذیت شده...... چقدر خودت سختی کشیدی. واقعا سخته آدم راضیه همه دردا سراغ خودش بیاد اما بچه برای یک دقیقه هم مریض نشه. الهـــــی هرچی زودتر خوب بشی علی کوچولوی نازم
النا
25 خرداد 92 1:09
الهییییییییی بمیرم واسه علی کوچولوم و واسه خودت چی کشیدی!!!! دعا میکنم هر چه زودتر مرخص شین و بیایین خونه الهی هیچ مادری ناراحتی بچشو نبینه کاری از دستم بر نمیاد عزیزم جز دعا که علی جون زود زود خوب شه آمییییییییییییییییین
زهرا میم
25 خرداد 92 20:10
بیا دیگه یه پست توپ بزار و به همه بگو که حاله پسرت خوب شده خیاله همه رو راحت کن عزیزم
زهرا میم
1 تیر 92 1:19
ای بابا شما کجایی؟حاله پسرت خول شد؟
مامان بهداد
1 تیر 92 9:36
سلام مامانی. امیدوارم که پسر گلت در صحت و سلامت باشه و روزها رو با سلامتی و شادی شب کنه. علی کوچولوتون با بهداد تقریبا همسن هست . خوشحال می شم که با هم دوست بشیم و از هم یاد بگیریم.اول از همه اینکه آیا تا حالا موفق شدید که علی رو از پوشک بگیرید؟ راستی من شما رو لینک کردم. به ما هم سر بزنید. میشه جوابتون رو توی وب بهداد بگذارید؟ به امید دیدار
پریا
2 تیر 92 15:23
ملیحه جون خیلی وقته نیستی. نگرانت شدم. علی خوبه؟ چی کار میکنین؟ چرا دیگه نه وبلاگ سر میزنی نه به تاپیک سیسمونی نینی سایت؟ یه خبر کوچیک از خودت بده عزیزم. ببین الان سه هفته ست که نیستی. خب آدم نگران میشه دیگه