علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

بهشت من تویی

اولین دستمزد :)

اومدم بگم دیروز برای اولین بار به عنوان عکاس به یه عروسی فامیلی رفتم! راستش خیلی سخت بود چون فامیل بودیم همش توی رودروایسی ازم کار کشیدن منم جیک نزدم!!!!! خلاصههههه خیلی خسته شدم و برای عکاسی سالن 100 ت بهم دادن. میدونم کمه ولی خیلی بمن چسبید اولین باریه که بابت زحمت خودم حقوق میگیرم ..... برام دعا کنید دوستای گلم که خدا به کارم وسعت بده و به چشمو دستم ذوق و سلیقه و اینکه تحت هیچ شرایطی به علی صدمه ای وارد نشه چون دیروز خیلی اذیت شده بود :( خیلی التماس دعا
1 شهريور 1392

من یا تو؟!

من دقیقا نمیدانم این منم که در تلاشم برای تربیت تو یا تویی که ندانسته در تک تک حرکاتت من را تربیت میکنی؟ گاهی وقتا از نگاه معصومت هزار درس میگیرم.... حس میکنم پاکی تو را هزار بار اگر مشق کنم باز هم یاد نمیگیرم! همیشه پاک بمان نگذار در پیچ و خم این روزگار اینهمه بی الایش بودنت مورد گزندی قرار بگیرد پ.ن:وقتی دیشب در مراسم احیا با شروع روضه چشمات پر از اشک شد !فهمیدم تو بدون گفتن من عاشقی.......... و این برای من افتخار است
8 مرداد 1392

اب بازی!

امروز رفتیم توی حیاط خلوتمون گفتم علی اب بازی کنه بلکه این وسط دستشوییم بکنه !!! خب میخوام کم کم بفهمه وقتی میگم بریم دستشویی منظورم چیه ولی از اونجا کلا پسر من کنترل ادرارش حرف نداره بعد از یک ساعت اب بازی لطف کرد و ............... خلاصه خوش گذشت پسری خیلی خوشحال بودددددد و یه کار جالبم میکرد :) انگشتشو میکرد تو شلنگ بعد ازونور اب میزد بیرون ریسه میرفت از خنده ...
23 تير 1392

21 ماهه شیرین من

امروز قلبم لرزید وقتی که پدرت در حال رانندگی بود و تو از پشت سر بهش گوشزد کردی: -حسین! یواش!! یک لحظه جا خوردم ...فکر کردم کی انقدر بزرگ شدی و من نفهمیدم؟ کی انقدر مفهوم هر کلمه ای رو درک کردی؟؟ به خودم میبالم برای داشتنت و خدارو هزار بار شاکرم این روزها با توام کاری جز تو ندارم .هر روز حرف های جدیدتری رو یاد میگیری و سرعتت عالیه جمله دو و سه کلمه ای زیاد میگی و سوال هم میپرسی -بیدار شدی؟ -مامان پاشو -چیکار کردی؟ -سالاد بریزم و............... خیلی چیزای دیگه جمله هایین که به سرعت در حال یاد گیریشون هستی هفته پیش مشهد بودیم خوش گذشت تو عالی بودی و توی حرم هم فقط بازی میکردی الانم که ماه رمضونه .روزه میگیرم خداروشکر اذی...
23 تير 1392

اپ!

سلام به همه دوستای مهربون باید ببخشید من دیگه نیومدم بگم که ما همون روز مرخص شدیم و علی ازمایش روز بعدش تقریبا خوب بود حالا باید دوباره ازمایشش تکرار شه تا ببینیم سطح هموگلوبینش در چه حدیه؟ بهرحال ممنون از این همه توجه و محبتتون از خودمون بگم براتون...... علی خیلی حرفای جدید میزنه کلی خوشمزه و شیطون شده همچنان شبها دیر میخوابه و گاهی تو خواب گریه میکنه و خیلی از روزها کله صبح بیدار میشه در مجموع بچه خوشخوابی نیست . غذاهم معمولا به اندازه میخوره مگه اینکه مشکلی باشه شبها تو اتاق خودش رو تشک میخوابه!خوشحالیم رفتیم تخت خریدیم ولی این اقا انقد وول میخوره که از رو تخت میفته در نتیجه رو زمین میخوابونمش خودم کنکور دادم قبول شدم ...
6 تير 1392

روزهای سخت مادرانه.....

وقتی هفته پیش راهی تهران شدیم نمیدونستم سوغات این سفر پر از دیدار و تفریح این باشه،جمعه خونه دایی من علی اکبرم کلی باقالی پلو خورد و چقدرم دوست داشت غافل از ازینکه پسرک من مثل عموش دچار حساسیت فاویسم هست و ما بی اطلاعیم. از شنبه شب غذا نمیخوردی روز یکشنبه هم کمی خوردی و تب داشتی و روز دوشنبه اصلا غذا نخوردی و تبت اصلا پایین نمیومد و ادرارت هم قرمز شده بود ،نزدیکهای غروب بود که رنگت زرد شد .......خواست خدا بود که مامان جون اومد خونمونو گفت این بچه خیلی زرد شده ببرینش دکتر چیزی نباشه یه وقت و ما سریعا اومدیم به تنها بیمارستان کودکان قم . دکتر سریعا تشخیص فاویسم داد و دستور بستری ،ازت خون گرفتن انژیوکت بهت زدن و سرم که کلیه هات شستشوو داده ش...
15 خرداد 1392