علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

بهشت من تویی

عکس نوروز 92

خانواده ما تو راه رفتن به شمال علی اکبر در حاال دیدن ابشار پره سر علی اکبر تو راه برگشت از مشهد اینم جیگر عمه همسفر خوشگلم رهای عزیزمممممممم که دلمم براش همش تنگه!!!! بخورمت درسته عمه جونییییی ...
22 ارديبهشت 1392

شیر خوردن بسه!!!

بلههههههههههههه بالاخره بعد از 18 ماه و دو هفته من یه روز و نیم شیر نخوردم مامانمم که دیگه خیلی خسته شده بود تصمیم گرفت دیگه منو از شیر بگیره البته ناگفته نماند منم تا میتونستم مامانو گاز میگرفتم یعنی یه وقتایی جای دندونم چال میشد رو پوست مامان بیچاره ام خب اینم مزید بر علت شد که مامانی تصمیمشو بگیرهههههه و منم چون خیلی اقا هستمممم اصلا بهونه نگرفتم و واقعا اذیت نکردم خدارو شکر که علی راحت راحت و بی دردسر از شیر رفت البته من سه ماه پیش از شیر شب گرفتمش اینم کلی از وابستگیش کم کرد کلا پیشنهاد میکنم دو مرحله ای بچه رو از شیر بگیرین هم بچه اذیت نمیشه هم خودتون جالبه که این سه روزه علی خیلی خیلی خوب غذا میخوره و بعد از ظهرا 2 س...
16 ارديبهشت 1392

با کلی تاخیر سال نو مبارک!

بالاخره حوصله کردم اپ کنم سال 92 هم رسید عید به نسبت خوبی داشتیم رفتیم شمال و مشهد البته من خیلی خسته شدم چون شرایط مناسب نبود و دسته جمعی رفته بودیم خلاصه من همش با علی درگیر بودم و خیلی باهاش بداخلاقی کردم:( واقعا خدا منو ببخشه دوشنبه رفتیم واکسن زدی به دلایلی تهران بودیم و رفتیم انیستیتو پاستور و بابایی هم باهامون بود یعنی اگر نبود من عمراااا اگه میتونستم علی رو بگیرم انقدر وول خورد و جیغ زد تا شبشم نشسته بود و نق میزد از فرداشم حالش خوب بود شکر خداااا خبر دیگه ای نیست جز اینکه کابل دوربین نیست تا من عکس بذارم از علی!!!!
4 ارديبهشت 1392

شیر شب خداحافظ!!

بالاخره علی کوچولوی ما شیر شب رو کنار گذاشت و مام تونستیم بعد 16 ماه تا صبح بخوابیم! خیلی خیلی پیشرفت علی تو حرف زدن خوبه و احتمالا تا دوسالگی کاملا حرف بزنه ای پد باز حرفه ای هم هست :) نمیذاره بنویسم برم پیشش!!!!
16 اسفند 1391

شروعی دوباره

بالاخره بعد از کلی وقت همت کردم بیام وبلاگتو اپ کنم خیلی اینروزا درگیرم درگیر خودم .....! واقعا میخوام بدونم کجای این دنیا هستم و اینهمه تلاش برای چیهههه؟ البته خدارو شکر که نتایج درگیری هام خوب بوده :) به لطف خدا دارم روی خودم کار میکنم تا نگاهم رو مثبت تر! کنم و از تمام لحظه هام لذت ببرم از تو بگم که ماشالااااا شیطونی شدی برای خودت از در و دیوار بالا میری هرجایی که شبیه پله باشی دو سوت رفتی ازش بالا تا بیدار میشی کنترل میدی دستم که تی وی روشن کنم برات عاشق ددر رفتنی عاشق سرسره و تاب و پارک خیلی خیلی بچه دوست داری و اصلاااا اهل زدن و دعوا نیستی فقط دوست داری بازی کنی خیلی از حرفا رو میفهمی و تقریبا خیلیاشم میگی از ...
18 بهمن 1391

زود قضاوت نکنیممممم

ممنونم از همه دوستانی که خواننده وب پسری من هستن ولی یه نکته یا حتی یه تذکر لطفا قبل از نظر گذاشتن خوب نوشته های منو بخونید بابا من عاشق پسرمم! چرا میاین میگین ناشکری نکن و این حرفااااا اگه بعضی پستا بوی گله داره منظورم این نیست که کاش بچه ام چیز دیگه ای بود دارم درددل میکنم همین!!!!! منم روزی هزار بار میگم خدایا شکرت روزی ده بارم میگم خسته شدم خدایا کمکم کن....... ناراحت میشم وقتی میبینم بعضیا مادربودنمو زیر سوال میبرن و خیلی راحت میگن برو خداتو شکر کن که چنینه و بهمانههههه همه عالم خوب گوش بدید دارم داد میزنم! بنده عاشق پسرمم درسته گاهی از شیطنتاش خسته میشم از ده بار دو بارشم دعواش میکنم ولی اینا دلیل نمیشه که دوستش ندا...
24 دی 1391

اصلاح میکنیم!

برای اولین بار البته بعد از دوبار تیغ زدن موهات دیشب بابا حسین موهاتو برات کوتاه کرد انقده خوشمزه شدی که خدا میدونه مدل موهاتم شده تو مایه های المانی :) برای دوستانی که لطف داشتن و سراغ منو گرفتن.....سخت مشغول امتحاناتم و کارای پیش ازون هستم شاید ندونید ولی درسم کارای عملی زیاد داره و با علی به سختی میتونم انجامشون بدم انشالااا ایام تعطیلات ترم میام کلوب هروقت تونستم ازت یه عکس واضح بگیرم!!!!! به این پست اضافه میکنم
11 دی 1391