علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

بهشت من تویی

پسر 23 روزه من.....

عزیزکم باورم نمیشه 23 روزه پا به زندگی ما گذاشتی چقدر از بودن و داشتنت حس خوشبختی میکنم روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که تو رو به من بخشیده تو بزرگترین اتفاق زندگی من هستی ....کسیکه با وجودش نام زیبای مادر رو به من هدیه کرد از تو و پدرت ممنونم که من رو تا این حد بالا بردید اینم 2 تا از عکسای قشنگت عروسک من خیلی خیلی دوستت دارم         ...
25 آبان 1390

پسر گلممممممم

هر روز داری شیرینتر از روز قبل میشی فقط خدا میدونه که چقدر توی دل من و بابایی جا داری گاهی اینجوری میخوابی گاهی اینجوری..... بعضی اوقاتم اینجوری قربونت برم اینم وقتیکه چشای قشنگت بازههههههههههه قربونت اون لبای غنچه ات برم مامانیییی ...
11 آبان 1390

خوش امدی

پسر عزیزم تو در روز 2 ابان به دنیا اومدی هیچ جمله ای بیانگر احساس من به تو نیست در یک کلاممممم همه دنیای منی خیلی دوستت داریم هم من هم بابایی  اینو یادت نره!!!! ...
4 آبان 1390

ماه موعود.....

بالاخره رسید...... ابان ماه هم رسید برای همه یک ابان مثل همه ابان های زندگی و برای من ابان ماهی که یک بار بیشتر نیست و دیگر تکرار نمیشود..... تک تک ثانیه ها تو را فریاد میزنند..... اجرهای خانه هم منتظرند.....همه چیز حاکی از لحظه شماری برای اتفاقیست عظیم! ازمونی بزرگ در انتظار من است و اغوشی گرم در انتظار تو....... دستهایت را تا جایی که توان دارند رو به اسمان ببر.....خدا را در اغوش بکش شاید امشب اخرین فرصت باشد فرشته اسمانی من ...
1 آبان 1390

این روزهای مادرانه.....

سلام پسرم! امیدوارم حالت خوب باشه عزیز دلم .....................این روزا پر از احساس های مختلفم که شرح هر کدوم ساعت ها وقت میبره و شاید بدترین بخشش این باشه که نمیشه این حس هارو برای کسی توضیح داد احساس میکنم قراره مورد هجوم اتفاقاتی قرار بگیرم که برای من خیلی زوده و هیچ راه فراری ندارم احساس میکنم دلم برای تو تنگ میشه....برای تکون های ارومت ....باری ضربان قلبت.....برای حضورت در وجود من احساس میکنم.................... نمیخوام از تمام حس هایی که دارم بگم شاید اینها اصلا برای تو جالب نباشه اما غنچه زندگی من اینها واقعیت این روزهای مادرته دائم در حال دعا کردنم انگار غیر از خدا هیچ موجودی نمیتونه کمکم کنه تو هم دعا کن عزیز دلم .......
28 مهر 1390

اماده سفر.....

پسرم اگه وقت شناس باشي بايد تا ٢٥ روز ديگه بياي ...! اين در ظاهر يه جمله اس اما براي من خيلي معنا داره ، معني يه دنيا ترس و اضطراب و عشق...... ترس از درداي پيش رو كه البته بالاخره تموم ميشن اضطراب از مسئوليتي كه قراره روي شونه هاي ضعيف من باشه و عشق به تو كه مسافري هست از بطن وجود من و مهربونترين همسر دنيا عزيز دلم امروز لباساي كوچيكتو شستم تا ساكمونو ببنديم و اماده باشيم ..... اميدوارم با ترس هاي من نترسي عزيزكم من قول مسدم مراقبت باشم همه درداي دنيا رو تحمل ميكنم بخاطر روي ماهت تو فقط سالم باش ، من جونمم برات ميدم
21 مهر 1390

اتاق قشنگ پسری

عزیز دل من و بابا سلامممم دیگه چیزی نمونده تا بیای و خونمونو پر نور کنی اینم از عکسای اتاقت دوستت داریم             امیدوارم سالم باشی و با خوشی ازین وسایل استفاده کنی و قدردان زحمت پدرجون و مادرجونم باشی   ...
18 مهر 1390

شمارش معکوس...

فقط یه جمله میخوام بگم تا نهایتا ٣٣ روز دیگه باید بیای پیشم و این یعنی نزدیک شدن رویای این ٨ ماه به واقعیتی سخت وشیرین.... خدایا کمکمون کن
15 مهر 1390

هشتمین ماه

دیگه داریم میفتیم تو سراشیبی این دوران.....زود گذشت نه؟؟؟دیروز وارد 8 ماه شدی پسر عزیزم راستشو بخوای خسته شدم خیلی خسته نه!تو خیلی خوب بودی..همیشه خوب بودی حتی کوچیکترین زحمتی برام نداشتی اما من این روزا پر از دلشوره هستم ............ نمیدونم چی در انتظارمه ..از تنهایی و بی تجربگی میترسم ..از غربت این شهر میترسم... فقط تقویم رو ورق میزنمو منتظرم تا بیای تو بیای تا وارد اون دنیایی بشم که منو میترسونه اگه باهاش مواجه بشم ارم میشم برام دعا کن عزیزم ....برای پدرت دعا کن.....دوستت دارم خیلی زیاد ...
17 شهريور 1390

خریدای این چند روز......

سلام پسرم خوش میگذره تو دل مامان ؟؟؟؟؟؟؟ عزیزم بازم چندتایی خورده ریز خریدیم که من دوست دارم عکساشو اینجا بذارم البته خیالت راحت وقتی اتاقو بچینم تمام این عکسارو پاک میکنم یه سری از سیسمونیه نازت عکس میذارم....... دوست دارم اینو بابایی برات خرید....انقدر ذوق کرد که نمیدونی فکر کنم یه تفنگم برات بخره میشی یه سرباز تموم عیاررررر اینو مامان جون زحمت کشیدن خیلیم مردونس جیگر مامان عاشق این لباس یک و نیم وجبیتم که مامان جون خریده بذار الان با وجب نشونت بدم............. دیدی راست میگمممم؟ عزیزم سالم بیا تو بغلم تا همه این چیزایی که با عشق برات خریدیمو استفاده کنی   ...
30 مرداد 1390